بحرانی به نام بی هویتی و آثار آن

 

بحرانی به نام بی هویتی و آثار آن

( به بهانه اکران فیلم جنجال برانگیز 300 )

(( چون واحد مقیاس زندگی تاریخی، ایران باشد ، یونان جز واقعه ای افتخارآمیز و عظمت روم جز پرده ای از نمایشنامه جهانی جلوه گر نمی شود. نمودی با چنین عظمت و نیرومندی ، آدمی را در صحنه تاریخ به اشتباه می اندازد. ))

متن بالا بخشی از نوشته های پرفسور آرتور پوپ ، شرق شناس معاصر امریکایی است. کسی که پس از آشنایی با شرق و تمدن کهن ایران زمین آنچنان تحت تاثیر غنای این فرهنگ و عظمت و شکوه آن قرار می گیرد که در جای جای نوشته ها و سخنانش لب به تحسین گشوده و در پایان عمر نیز وصیت می کند که کالبدش را در خاک ایران و در کنار معشوقش یعنی پل زیبای خواجوی اصفهان به خاک سپارند.

هگل ، فیلسوف شهیر آلمانی نیز چنین می گوید: (( اصل رشد با تاریخ ایران آغاز می گردد و تشکیل شاهنشاهی ایران به طور ویژه، آغاز تاریخ جهان است. ))

از این دست ابراز عقاید نسبت به تاریخ و تمدن ایران در میان نوشته ها و اندیشه های متفکران و پژوهشگران و اندیشمندان غیر ایرانی و به ویژه غربی بسیار می توان یافت.

اما به راستی چگونه است که امروز از هر سوی فرهنگ و هویت ملی این قوم نجیب که در طول حیات هفت هزار ساله خویش تنها در راه خدمت به علم و دانش و هنر و پیشرفت جامعه ی بشری گام برداشته اند مورد آفند  بی رحمانه  قرار گرفته و هر بیگانه ای در حد توان خویش ، زخمی بر پیکر این مادر پیر وارد می کند؟

 

در سال های اخیر، روزی چشم باز کردیم و ناگهان با تاریخی جدید و آن هم از نوع هالیوودی آن آشنا شدیم. آقای الیور استون چنان وقیحانه واقعیتی تاریخی را تحریف کردند و با نام فیلم الکساندر( اسکندر مقدونی ) روانه ی گیشه های سینمای جهان نمودند که خشم ایرانیان را برانگیخت . این زخم هنوز التیام نیافته که جعلی دیگر روی می دهد و نام تاریخی خلیج همیشگی پارس به خلیج عربی تغییر پیدا می کند. پس از تلاش های پیگیر که به صورتی کاملا خودجوش و مردمی صورت می پذیرد و فشار جوامع فیلم اسکندر مقدونیایرانی در سرتاسر جهان جاعلان را وادار به عقب نشینی و عذرخواهی می کند. هنوز آب ها از آسیاب نیفتاده که در مراسم گشایش ( افتتاحیه )بازی های آسیایی دوحه شاهد یکی از بزرگترین توهین ها و تحریف ها و در عین حال معجزات سده ی کنونی می شویم و ناگهان ابوریحان بیرونی و پورسینا ( ابن سینا ) عرب می شوند! در همین زمان همسایگان عرب، ملت ایران را مورد لطف خویش قرار داده و نام کشورمان را نیز به جمهوری عربی ایران تغییر می دهند و مسئولان ایرانی حاضر نیز در مقابل سکوت اختیار می کنند.

و اما به امروز می رسیم و پدیده ای تازه و تحریفی جدید با عنوان 300 . این فیلم موهن که واکنش های گوناگونی را در سرتاسر پهنه گیتی و رسانه های داخلی و خارجی به دنبال داشته خشم ایرانیان جهان را  به شدت برانگیخته است. ریشه این وقایع در کجاست؟

بد نیست گریز کوتاهی به رویدادهایی که در همین بازه زمانی در داخل کشور به وقوع پیوسته بزنیم.

تخریب یادگارهای فرهنگی و نشانه های تمدن این مرزو بوم که گه گاه بهانه توسعه را به عنوان توجیه به دنبال دارد. توسعه در کشوری مانند ایران  امری دوری ناپذیر است ولی با صرف چه هزینه ای و به بهای از دست دادن چه چیزی؟ روزی آبروی یک ملت به زیر پاهای برجی قرار می گیرد تا قامتش را به رخ یکی از بی نظیرترین شاهکارهای معماری جهان یعنی میدان نقش جهان اصفهان بکشد. چندی بعد ماری آهنین با ولع به دنبال بلعیدن فرهنگی کهن در زیر سازه های خیابان چهارباغ اصفهان می رود. روزی دیگر در دل کویر ایران ساختمان هایی از قلب بافت تاریخی شهر یزد سر بر می آورند که نام کتابخانه و ساختمان اداری نیروی انتظامی بر آنها نهاده شده است. جدال پتروشیمی کرمانشاه با مجموعه میراث جهانی بیستون، تخریب بخشی از کاخ هدیش و پلکان کاخ آپادانا در پارسه (تخت جمشید ) توسط گروهی فیلم ساز، تهدید کوه تاریخی بی بی شهربانو در شهر باستانی و مقدس ری توسط کارخانه سیمان و اوج این مهرورزی ها در سال های اخیر شامل حال آرامگاه پیامبر خدا و پدر ایران زمین شده است. سدی با قلبی سنگی در برابر کورش بزرگ! پادشاهی دادگر که حتی پیش از مرگش از تمامی مردم ایران به خاطر اشغال بخشی از خاک این سرزمین به منظور نگهداری از کالبدش پوزش طلبیده است! هم او که در قرآن با نام ذوالقرنین نبی از وی یاد می شود و بنیان گذار حقوق بشر در جهان است.

اینها تنها گوشه ای از ده ها سد و ساختمان و جاده و اتوبان و چاه نفت و مانند آن است که بقایای گورستان های اشکانی-ساسانی و اسلامی ، شهر تاریخی بیشاپور ، زیگورات چغازنبیل ، آثار تمدن ایلامی و... ر انیز به شدت مورد تعرض و تهدید قرار داده اند، است . هر چند برخی از این رویدادها با پا فشاری و پی گیری سازمان ها و نهادهای مردمی که گاه با مخالفت ها و سنگ اندازی های مدیران دولتی و برخوردهای نامهربانانه و قهرآمیز با این نهادهای جامعه مدنی روبرو می شد و یا فشار نهادهای بین المللی و صرف وقت و زمان و هزینه های فراوان تا حدی جبران گشت، اما چرا باید کار به اینجا کشیده شود؟

سرزمینی با پیشینه تاریخی و فرهنگی بیش از هفت هزارسال که امروز دچار فقر فرهنگی وبحرانی به نام بی هویتی شده است. ضعف در سینما و تلویزیون ، ناتوانی در ساخت انیمیشن ( پویا نمایی ) با وجود در دسترس بودن فناوری ساخت و گنجینه ای سترگ از آثارادبی و نیز تاریخی پرفراز و نشیب و پربار، عدم وجود تنها یک اسباب بازی ملی که دارای هویتی ایرانی باشد و یا بتواند یکی از هزاران قهرمان ملی ایران را به کودکان بشناساند، کج سلیقگی در انتخاب آموزه های کتاب های درسی تاریخ و ادبیات فارسی و عدم پویایی و جذابیت در این دروس...

زمانی که حاکمان و دولتمردان و به طور کلی حقوق بگیران ملت آنچنان که شایسته  و بایسته است نتوانند از آثار و یادگارهای به جای مانده از پیشینیانمان حفاظت و حراست نمایند و نیز سیاست های فرهنگی کشور در جهت اصلاح به منظور رفع این چالش و پر کردن این گسل نباشد و یا حتا برخی از مردان دولت اصولا اعتقادی به آرمان ها و ارزش ها و فرهنگ ملی نداشته باشند و به عنوان نمونه جشن کهن و ریشه دار چهارشنبه سوری را جشنی شیطانی و آتش را ( بدون توجه و احترام به اعتقادات و باورهای هم میهنان زرتشتی که آتش را مقدس، پاک و مظهر و نماد اهورامزدا خدای یگانه می دانند ) شیطانی می نامند ! از سودجویان و فرصت طلبان بیگانه چگونه می توان انتظار داشت که دست به تحریف و غارت و چپاول تاریخ و فرهنگ و هویت مان نزنند ؟

در این هنگام است که سودجویان هالیوودی سوار بر موج سیاست های ضد ایرانی در جوامع غربی و به ویژه ایالات متحده شده و از موقعیت به دست آمده کمال استفاده را برده و به قول معروف از آب گل آلود ماهی می گیرند و جیب های خود را پر پول تر می سازند.

سرمایه گذاران فیلم یا به عبارت دیگر کارتون دروغین 300 که بخشی از آنان یهودی هستند ، هرگز به این نکته توجه نکردند که خشایارشا، که در این فیلم با ظاهری بسیار زشت و زننده و با رفتاری همانند همجنس گرایان نمایش داده شده است کسی جز نوه ی ناجی قوم یهود ، کورش بزرگ نیست.

 

 آنان این داستان سراسر کذب و دروغ را سرآغاز دموکراسی یونانی ( غربی ) در برابر دیکتاتوری ایرانی قرار داده اند. همان دموکراسی که جام شوکران به دست سقراط داد و آناکساگوراس دانشمند را به جرم بیان بدیهیات علمی به تبعید فرستاد. همان مردم سالاری و آزادی که در آن زنان شهروند درجه دوم به شمار می آمدند و حق رای نیز نداشتند و برده داری در آن به عنوان رسمی متداول به چشم می خورد !

اما امپراتوری های شکوهمند ایرانی که به تک سالاری و دیکتاتوری متهم می شدند از مجالسی ( مهستان و کهستان ) بهره مند می شدند که منشا مجلس سنا در امپراتوری روم شد! دراین حکومت ها زنان به درجه فرماندهی سپاه ، قضاوت ، مشاغل مهم درباری و حکومتی و حتا گاهی به مرتبه پادشاهی نیز می رسیدند و برده داری به شدت مورد تقبیح قرار می گرفت.

سقراط خطاب به یکی از یونانیان چنین می گوید: (( اگر تو اجداد خود را در برابر اردشیر پسر خشایارشا نمایش دهی، بی گمان برتو خواهند خندید . پس نیک بنگر تا ببینی که ما از حیث تبار و تربیت تا چه پایه از آنان کمتریم . ))

یگانه  راه سربلندی یک ملت ایجاد غرور ملی در بین آن قوم خواهد بود و این میسر نمی شود مگر با زنده سازی فرهنگ ها و آیین ها و پاسداشت و دفاع از داشته های تاریخی ، علمی و فرهنگی که در یک کلام هویت ملی را تشکیل می دهد وتنها راه رسیدن به این مقصود فرهنگ سازی و آگاهی رسانی صحیح درداخل و خارج از کشور بوده که البته دولت به تنهایی هرگز از پس آن بر نخواهد آمد و نیازمند یاری نهادهای بر خواسته از بطن جامعه و مردم خواهد بود .  

 

هر آنچ آفریدست بر آدمی              ز پاکـی و خوبی و از مردمـی

در ایرانیانست یکسر پدید             چو ایران، جهان آفرین نافرید

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:10 ب.ظ

داداش من به عنوان یک ایرانی و ایران دوست از تو بسیار سپاسگذارم و مطمئن هستو تا وقتی جوانان پاک و وطن پرسطی مثل شما داریم هرگز خدشه ای وتهدیدی به فرهنگ و تمدن کهن ما وارد نخواهد شد تا روزی که این کشور عزیز به دست صاحبان واقعیش وایرانیان واقعی برسد

[ بدون نام ] چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:50 ب.ظ

نمی دانم چرا رهایمان نمی کنند اگر تنها ما را به سبب گنج سیاه مان در تنگنا قرار می دهند مگر نمی داند که روزی ان خودشان را خواهد سوزاند واگر به خاطر بر چسب مسلمانی است که دنیا پر است از مسلمان و کعبه جای دیگری است چرا رهایمان نمی کنند تاریخ خفتهُ مگر سنگ های سرد چه قدرتی دارند و میراث مرگان چیست که این همه انگیزه ی ویران کردنمان گشته نمی دانم اما چیزی فرای تاریخ دین و نفت وجود دارد نمی دانم اما صدایی است که می گوید یک بار دیگر به خود برگرد شاید حقیقت همان جایی باشد که از ان می گریزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد